امممممممممم ... راستش می خواستم بگم که .... خوبی ؟ :)

به قول خودت ...


نان را از من بگير، اگر مي خواهي،
هوا را از من بگير، اما
خنده ات را نه.

......
....
بخند بر شب
بر روز، بر ماه،
بخند بر پيچاپيچِ خيابان هاي جزيره،
بر اين پسر بچه ي کمرو
که دوستت دارد،


اما ناگاه که چشم مي گشايم و مي بندم،
آنگاه که پاهايم مي روند و باز مي گردند،
نان را، هوا را،
روشني را، بهار را،
از من بگير
اما خنده ات را هرگز
تا چشم از دنيا نبندم.


******************************

کلا گاهی اوقات اتفاقاتی میافته که آدم بعدها میفهمه چه خبر بوده ! خیلی دلم میخواست از قضیه مهاجرانی و فلاحیان سر در بیارم که چی شد که یه دفعه اینطوری شد ....
حالا تازه دارم یه چیزایی می فهمم !!!!

 

میدونی ! امشب کلی از مسیرو تا خونه پیاده اومدم ؛ همش داشتم تو راه به این کارت فکر می کردم ، به اینکه آدم باید چه روح بزرگی داشته باشه و ... واقعا از بابت این کارت ممنونم و نمی دونم چطور باید تشکر کنم ...

راستی ! اسم عضو جدیدی که از امروز مهمون ما شد با انتخاب آبجی کوچیکه به دلیل حالت چشمهاش سهیل شد ! حالا چه ربطی داره خدا میدونه :)

فکرم خسته اس ، منتظر یه عمله تا عکس العمل از خودش نشون بده ....
امیدوارم که همه چی به خوبی پیش بره ، نمی دونم این اسمش حسادته ، تعصبه یا چیز دیگه ؛ اما هرچی که هست برا من یه اعتقاده و واقعا برام مهم ... نمی دونم ، ذهنم خیلی درگیره ، خیلی ....
....
...
..

پر کن پیاله را
کاین آب آتشین
دیریست ره به حال خرابم نمی برد ...

این جام ها که در پی هم می شود تهی
دریای آتش است که ریزم به کام خویش
گرداب می رباید و آبم نمی برد ...
...
..
.

 


امشب اي ماه به درد دل من تسکينی
آخر اي ماه تو همدرد من مسکيني...
کاهش جان تو من دارم و من مي دانم...
که تو ز دوري خورشيد چه ها مي بيني...
...تو هم اي باديه پيماي محبت چو من
...سر راحت ننهادي به باليني
...همه در چشمه مهتاب غم از دل شويند
امشب اي مه تو هم از طالع من غمگيني...
من مگر طالع خود در تو توانم ديدن...
که تو هم آيينهء بخت غبار آگيني...
باغبان خار ندامت به جگر مي شکند...
برو اي گل که سزاوار همان گلچيني...
کي بر اين کلبهء طوفان زده سر خواهي زد
اي پرستو که پيام آور فرورديني؟...
...شهريارا اگر آيين محبت باشد
چه حياتي و چه دنياي بهشت آييني


..........

چقدر خوندن کامنتهای قدیمی دلچسبه ...

 



گوهر مـخزن اسرار همان اسـت کـه بود
حقـه مـهر بدان مهر و نشان است که بود

عاشـقان زمره ارباب امانـت باشـند
لاجرم چشـم گـهربار همان است کـه بود

از صـبا پرس که ما را همه شب تا دم صبـح
بوي زلف تو همان مونس جان است کـه بود

طالـب لـعـل و گهر نيست وگرنه خورشيد
همچـنان در عمل معدن و کان است که بود

کـشـتـه غـمزه خود را بـه زيارت درياب
زان کـه بيچاره همان دل‌نگران است کـه بود


رنـگ خون دل ما را کـه نـهان مي‌داري
همـچـنان در لب لعل تو عيان است که بود


زلـف هـندوي تو گفـتـم کـه دگر ره نزند
سال‌ها رفت و بدان سيرت و سان است که بود


حافـظا بازنـما قصـه خونابـه چـشـم
که بر اين چشمه همان آب روان است که بود


 


... میدونی ! خدایی هردفعه که یاد قضیه دیشب می افتم ، کلی خوشحال می شم ! هم برای خودم که بالاخره تونستم این کارو انجام بدم و هم برای تو که تونستم اینقدر خوشحالت کنم ، شاید نشه تصور کرد اما لحظه های قشنگی که من دیروز تو اون اتاق داشتم رو هیچ موقع یادم نمی ره ... بهت هم کفتم ، چون واقعا اونقدر فضای اونجا توش صمیمیت و صداقت موج می زد که حرفهایی رو که به قول تو اگه آدم به طرفش علاقه و اطمینان نداشته باشه نمیزنه ؛ حرفهایی که شاید جزء اسرار زندگی آدمه .

خدایا من ازت ممنونم بابت این همه نظر مثبت و این همه انرژی مثبت ....


دیدی بهت گفتم من دلم روشنه ! دیدی که گفتم اتفاقاتی که تو زندگی می افته رو اگه با یه دید دیگه ببینی کلی نظرت راجع به زندگی عوض میشه .... فقط باید به این فکر کنی که ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند تا تو کارت پیش بره !!!

از این که پیشم هستی واقعا ازت ممنونم ...

نم نم بارون چشام ، گواه عشق پاکمه
هم نفس قسمت من ، دوست دارم یه عالمه ......

 


""يه چشم هميشه بايد توش اشک باشه ، وگرنه ميسوزه . يه دل هميشه بايد توش غم باشه ، وگرنه مي شکنه . يه کبوتر هميشه بايد عشق پرواز داشته باشه ، وگرنه اسير ميشه . يه قناري بايد به خوش آوازيش ايمان داشته باشه وگرنه ساکت ميشه . يه لب هميشه بايد توش خنده باشه وگرنه زود پير ميشه . يه صورت هميشه بايد شاد باشه وگرنه به دل هيچ کس نمي چسبه . يه دفتر نقاشي بايد خط خطي باشه وگرنه با کاغذ سفيد فرقي نداره . يه جاده بايد انتها داشته باشه وگرنه مثل يه کلاف سردرگمه . يه قلب پاک هميشه بايد به يه نفر ايمان داشته باشه وگرنه فاسد ميشه . يه ديوار بايد به يه تير تکيه کنه وگرنه ميريزه .""


خلاصه اینکه .... بد نگوییم به مهتاب اگر تب داریم ...

 


امیدوارم که جوجه های نوشی زودتر به خونه اشون و پیش مادرشون برگردن ....
من هم از ته قلبم دعا ميكنم كه خيلي زود برگردن
.....

 


ماه رویا ! جلوه کن در شام تارم ......