می گن اگه دو تا گاو رو بندازی پیش هم اگه خوی همدیگه رو نگیرن ، بوی همدیگه رو می گیرن که !حالا شده حکایت ........ ناثینگ ! حکایت غریبی ست نازنین ....

 


* آنقدر به خودمان می بالیم که دیگر طاقتمان از کف رفته است !

** امروز اتفاقی وبلاگی رو پیدا کردم که البته چون احساس می کنم که نویسنده اش می خواد همینطوری مخفی بمونه لینکش نمی کنم ! ولی همینجا اعتراف می کنم که آرشیو دو ساله ی ایشون رو با ولع تمام خوندم ! البته تازه این یه بارشه ! و بعضی جاهاشو زیرش خط کشیدم که برگردم و با دقت تر بخونمشون .... تازه کلی دلم برای آهنگ اونموقع هاش تنگ شد و بعد خوندن اونجا نشستم آهنگش رو گوش دادم و کلی لذت بردم ..... همین دیگه گفتم اینجا بنویسم که در خاطرات باقی بمونه !

...............
شاعر می دونی آخرش چی گفت ؟
گفت :

مرورم کن خط به خط از نو ....
...
.....

 


باید اعتراف کنم:
من نیز گاهی به آسمان نگاه کرده ام!
دزدانه! در چشمان ستارگان
نه تمامیشان!
تنها آنها که شبیه ترند.
شبیه تر به چشمان تو...
.
برای تو که الان به ستاره ها نگاه می کنی !


از وبلاگ امین


** فال تولدی !
در راه عشق مرحله ی قرب و بعد نیست
می بینمت عیان و دعا می فرستمت ....






..By Toni Braxton..



Don't leave me in all this pain
Don't leave me out in the rain
Come back and bring back my smile
Come and take these tears away
I need your arms to hold me now
The night are so unkind
Bring back those nights when I held you beside me

Un-break my heart
Say you'll me again
Undo this hurt you caused
When you walked out the door
And walked out of my life
Un-cry these tears
I cried so many nights
Un-break my heart
My heart

Take back that sad word good-bye
Bring back the joy to my life
Don't leave me here with these tears
Come and kiss that pain away
I can't forget the day you left
Time is so unkind
And life is so cruel without you here beside me

Un-break my heart
Say you'll love me again
Undo this hurt you caused
When you walked out the door
And walked out of my life
Un-cry these tears
I cried so many nights
Un-break my heart
My heart

Don't leave me in all this pain
Don't leave me out in the rain
Bring back the nights when I held you beside me

Un-break my heart
Say you'll love me again
Undo this hurt you caused
When you walked out the door
And walked out of my life
Un-cry that tears
I cried so many, many nights
Un-break my

Un-break my heart
Come back and say you love me
Un-break my heart
Sweet darlin'
Without you I just can't go on
Can't go on....

 


می‌توان بر جای باقی ماند
در کنار پرده ، اما کور ، اما کر

می‌توان تنها به حل جدولی پرداخت
می‌توان تنها به کشف پاسخی بيهوده دل خوش ساخت
پاسخی بيهوده ، آری پنج يا شش حرف

می‌توان چون صفر در تفريق و جمع وضرب
حاصلي پيوسته يکسان داشت
...
ميتوان چون آب در گودال خود خشکيد .
.
.

* عکس از ئه سرین

Labels:

 



match point


در یه مسابقه لحظاتی هست که توپ به تور برخورد می کنه و در یک آن ممکنه به عقب بره یا به جلو ... با یه مقدار شانس می ره جلو و برنده می شی یا شاید نره و بازنده می شی ...






اما می دونی ؟ نکته اینجاست که همیشه این برگشتن به عقب * نیست که آدمو بازنده می کنه ... گاهی اوقات می بینی این برگشتن به عقبه اونقدر برات خوبه که حتی تصورش هم نمی تونی بکنی .... اینجور موقعها همون شانسه که یا بهت رو می کنه و یا ازت رو بر می گردونه ...

* اشتباه نشه ها ! خود آدمو نمیگم که برگرده عقب ! توپه رو می گم !



Labels:

 


به شانه‌ام زدی


که تنهایی‌ام را تکانده باشی

به چه دل خوش کرده‌ای ؟!

تکاندن برف

از شانه‌های آدم‌برفی ؟

Labels:

 


* الان چند وقتیه که نزدیک ساعت 9 شب برنامه ای از شبکه تهران پخش می شه به نام شب شیشه ای که با نوع اجراش و پرسش وپاسخ با مهمونهاش کلی طرفدار پیدا کرده ... راستش چیزی که برام جالب بوده اینه که تو این برنامه دقیقا می شه هرکسی رو از نحوه ی صحبت کردنش و دانشش نسبت به موضوعات خاص و شاید حتی مهمتر از اون بینشش ،شناخت .به جرات می خوام بگم که خود من از بابت برنامه امشب که مهمونشون بهرام رادان بود کلی لذت بردم و نظرم کلی نسبت به بهرام رادانی که تا به حال یه جور دیگه در موردش فکر می کردم*عوض شد و باعث شد که توی دیدم نسبت به شخص ایشون یه تجدید نظر حسابی بکنم و بهشون بابت شخصیت محترمشون تبریک بگم .

** دو سه شب پیش داشتم با مهشید ،دختر کوچولوی یکی از دوستام توی پارک سر کوچه امون بدمینتون بازی می کردم ... نوع بازی کردنش ، ژست گرفتنهاش ، ناراحت شدناش و ... منو یاد دختر دایی سحر می انداخت که اونقدر قشنگ بازی می کرد ! که ما کلی شیفته ی بازی ایشون شده بودیم ... یادش به خیر ...
آخ که چه روزگاری بود ... گذشته های کودکی .......

---
* راستش من همیشه فکر می کردم که بهرام رادان بخاطر رنگ چشمهاش وارد سینما شده ... !

 


... People can changed


.... هر فیلمی یه پیامی داره و ..... البته این دفعه یه فیلمی بود که یه آقاهه بود ولی دیگه خانومه نبود؛ عوضش یه آقاهه ی دیگه هم بود

 




....
...
هر کسم گوید که درمانی کن آخر درد را
چون به دردم دائما مشغول درمان چون کنم

چون خروشم بشنود هر بی خبر گوید خموش
می طپد دل در برم می سوزدم جان چون کنم *
....
..
...
* شعر از عطار
** عکس : غروبِ دوست داشتنیِ روستای هرزویل از توابع منجیل

 




*در ضمن روز معلم هم مبارک ....... حتی اگه اون روز صبح زود نخوام از خواب پا شم !