هر که از یار تحمل نکند یار مگویش
هر که در عشق ملامت نکشد یار مخوانش

...
عجب چیزی بود این همنوا با بم ....کلی لذت بردم و صد البته متاثر از اینکه چرا من هنوز که هنوزه بلد نیستم یه ساز بزنم ....

 




موج زخود رفته ای ، تیز خرامید و گفت :
« هستم اگر میروم ... گر نروم نیستم ...‌ »
.
.
نیستم.

....
احساس گم شدگی می کنم ....
دلم برای درکه تنگ شده ...



آهان یادم افتاد ! اون صحنه ی فیلم City of Angels رو یادته که نیکلاس کیج خودشو انداخت از اون بالا پایین تا بتونه به اون خانوم دکتره برسه ؟ یا اینکه اصلا اون صحنه ی فیلم Original Sin رو یادته که اون آقاهه می خواست بخاطر اون خانومه اون جام زهرو بخوره ؟ (و خورد...)
هیچی همینطوری گفتم واسه دل خودم ... :)

 







...





خانه‌ی من در انتهای جهان است
در مفصل ِ خاک و
پوک.

با ما گفته بودند:

«آن کلام ِ مقدس را
با شما خواهيم آموخت،
ليکن به خاطر ِ آن
عقوبتي جان‌فرسای را
تحمل مي‌بايد ِتان کرد.»

عقوبت ِ جان‌کاه را چندان تاب آورديم

آری

که کلام ِ مقدس ِمان

باری

از خاطر
گريخت !

.......

 






راز همیشه کوتاه است ...


 


.........
.................
....
آدمها مثل بارون می مونن ،تو زندگیت می بارن و بهش طراوت و شادی می بخشن ، ولی هیچ بارونی تا ابد نمی باره ... یه روز خورشید اونو با خودش می بره ... تنها چیزی که باقی می مونه خاطره ی اونه و بوی خاک خیس خورده ی وجودت ....
..........
.....
............