*
....
.......
جادوی دوم: " با درد زخم ات کنار بیا "
.....
جادوی پنجم منهای یک: " خویشتن داری کن "
جادوی پنجم: " خسوف، بعد از تاریکی روشنایی می رسد "
...
جادوی هفتم: " نازکتر نگاه کن، دقیقتر ببین "
جادوی هفتم به اضافه ی یک: " تفال نزن، راه برو "
.....
...
.....
........
...

"اینک من و توایم ...گم کرده همچو آدم وحوا بهشت خویش "

**
انسان تنها نشسته بود با غم و اندوهی فراوان ...
همه ی حیوانات دور او جمع شدند و گفتند: "ما دوست نداریم تو را غمگین ببینیم، هر آرزویی داری بگو تا ما برآورده کنیم. "
انسان گفت: به من قدرت بینایی قوی بدهید!
کرکس گفت: بینایی من مال تو!
انسان گفت: می خواهم نیرومند باشم.
پلنگ گفت: مانند من نیرومند خواهی شد.
انسان گفت: می خواهم اسرار زمین را بدانم!
مار گفت: نشانت خواهم داد!

و وقتی انسان همه این هدایا را گرفت او رفت.

و آنگاه جغد به بقیه حیوانات گفت:
انسان دیگر خیلی چیزها را میداند و قادر است کارهای زیادی بکند.
گوزن گفت: انسان به آنچه میخواست رسید، حالا دیگر او غمگین نخواهد بود.
جغد گفت: نه!من حفره ای در انسان دیدم!اشتیاق و حرصی شگرف که کسی را یارای پر کردن آن حفره نیست.
همان چیزی که او را غمگین خواهد ساخت و حرص او بیشتر و بیشتر خواهد شد.
تا روزی که دنیا خواهد گفت: "من دیگر چیزی ندارم که به تو ببخشم، همه چیز من تمام شده است ..."

اینا بخشی از دیالوگهای فیلم * Apocalypto ساخته مل گیبسونه، این حرفها مثلا از زبون سرخپوست پیری در می آد که تو آمریکای قدیم ساکنه و هنوز اونجا کشف نشده ولی کلا صحنه هایی که نشون می ده تامل برانگیزه و آدمو به فکر می بره ؛ فیلم خوش ساختی بود که از دیدنش واقعا لذت بردم ....
* فیلمِ آخرالزمان
***
دیشب بابت کاری رفته بودیم یه شرکتی ، روی وایت برد اونجا نوشته بود "کاری که ارزشی ندارد درست انجام دادنش چه سود ؟"

 






....




گفتی : از روز سفر ....
گفتم : از من مگذر ....

Labels:

 


فکرشو بکن ! یه روز بیای ببینی هیچ ستاره ای کنار لینکات نیست .....

* اینو دیگه خودت قضاوت کن ...
* شرمنده ! تا اینو نمی گفتم خوابم نمی برد ... آدما ارزششون تو شرایط سخت مشخص می شه...
یه روز یه ماجرایی تعریف کردم از آقای سید جواد هاشمی که می گفت شبهای عملیات که می شد خدا انگار مستقیم میومد تو صورتت زل می زد و می گفت : فلانی آماده ای ؟ اگه اون طرف ،بدون فوت وقت و هیچ فکر و نظری می گفت بله ! کارش تموم بود و می رفت اونور خط ولی اگه یه نفر می اومد تا مِن و مِن کنه و بخواد فکر کنه، خدا می گفت : نه هنوز موقع این آدم نرسیده و می رفت دقیقا همین سئوالو از نفر بعدی می پرسید ... اینجوریاست داداش ِ من ! ... ....
....
.........

 



شاعر می دونی چی میگه ؟
می گه ....

چه غریب ماندی ای دل ، نه غمی نه غمگساری
نه به انتظار یاری ،نه ز یار انتظاری
غم اگر به کوه گویم ، بگریزد و بریزد
که دگر بدین گرانی نتوان کشید باری
....
..........
...





....


* عکس از دوست خوبم حمید ... از وبلاگ سنگ شیشه ای
** شعر :سایه - خواننده :همایون شجریان

Labels:

 


یادت می آد که من عاشق رعد و برق بودم ؟ هنوز هم هستم ؛ با همون شدت و قدرت ... بعضی چیزا هیچ موقع از یاد آدم نمی رن ...مثل بوی خاک بارون خورده ... صدای رعد و برقها رو میشنوی ؟!....
اون اوایل که رعد و برق می زد فکر می کردم خدا می خواد قدرتشو به رخ مردم بکشونه ! بعدها یه کتاب خوندم که توش نوشته بود خدا راههای بهتری برای حرف زدن با آدما داره که بخواد با رعد و برق حرفاشو حالیشون کنه ... الان با اینکه برام جا افتاده که خدا راههای بهتری برای نشون دادن قدرتش به آدما داره اما خوب این هم شاید یه راهش باشه :) کسی چه می دونه !

 





" این همه به آسمان نگاه کردیم و ندانستیم
ماه نقطه آخر خط است .... "

گراناز موسوی - پابرهنه تا صبح

* بفرمایید آش رشته !

Labels:

 





می گم که .......

فتبارک الله احسن الخالقین !!!


* عکس مربوط به فیلم سنتوری است .

** از اینکه موس رو می گیرم رو عکسش و فقط چشمهاش دیده میشه خوشم میاد :)

 


شرابِ لعل و جایِ امن و یارِ مهربان ساقی .... اگه پیدا کردی ما هم هستیم ....

* می گن که زندگی یه مبارزه است ... تو مبارز خوبی هستی ؟

** حافظ ... حافظ ... اسرار الهی کس نمی داند خموش ... از که می پرسی که دور روزگاران را چه شد .....

** این زورق بی سرزمین باز برگشته انگاری ....نامرد این برفی هم رفت و ما رو تنها گذاشت ! گفت می رم تا تو بیایی ها ! دیدی ؟

** شراب ناب می خواهم که مردافکن بود زورش .... حداقل همین یه امشب ! تا فردا خدا بزرگه !

** جانِ من راستشو بگو تو امسال مشهد بودی ؟