ای زندگی تن و توانم همه تو
جانی و دلی ای دل و جانم همه تو

تو هستی من شدی از آنی همه من
من نیست شدم در تو از آنی همه تو

......
...

 


دنيا ايستاد
دنيا به نظاره ايستاد و من
در آغوشت سبز شدم
و زندگی ِ از ياد رفته را
زندگی کردم.


و چشمانت راز ِ آتش است.
و عشقت پيروزی آدمی ست
هنگامی که به جنگ تقدير می شتابد.
و آغوشت
اندک جايی برای زيستن
اندک جايی برای مردن..
*


* احمد شاملو --- آيدا در آينه