.....

تا حالا هنگ کردی ؟







تا حالا هنگ کردی ؟
..........
....
* اصلاحیه !!!!
تا حالا به کسی که هنگ کرده خندیدی ؟ ; )
به خاطر امروز و برای همه چیز ممنون ....
راستش حتی فکرش هم نمی کردم که امروز اینطوری بشه !
اینا رو نوشتم اینجا تا تولدم یادم نره ! میدونی چرا می گم ؟ چون بارها شده بود که روزش رو یادم رفته بود ؛ نه که یاد یادها اما خوب دیگه میدونی چی می خوام بگم ؟! : )
البته دیگه از این به بعد حتی به خاطر خاطره امروز هم که شده ، فکر نمیکنم امروز رو از یاد ببرم ....
دوستت دارم و تاوان آن هرچه که باشد ، باشد ....

 


تو با منی هر جا برم ، مهر تو بند جونمه
عشقت نمی ره از سرم ، تو پوست و استخونمه

یه دم اگه نبینمت ، یه دنیا دل تنگت میشم
نگاه دریایی تو ، آبیه روی آتیشم

نم نم بارون چشام ، گواه عشق پاکمه
هم نفس قسمت من، دوست دارم یه عالمه

قشنگترین خاطره هام با تو و از تو گفتنه
آرامش وجود من صدای تو شنفتنه
......
....
..

 

 


نازنین یار

خیالت دلبرا نازنین یارا
چراغان میکند خانه ما را

شبانگاهان که بی تابم برای تو
خوشم با گریه کردن در هوای تو

می بارد نو به نو دیدگانم
می روید نام تو بر زبانم

باده تلخ غمت هر که نوشد ، کنج غم را کی به شادی می فروشد
.....
....

باز هم این چشم ابری با من است
خانه و فانوس اشکم روشن است

عاشقی در من غزل خوان می شود
کوچه های دل چراغان می شود

شب که نور نهان، شعله ریزد به جان
این من و این شور شیدایی ...

دیده دریای غم ، سینه صحرای غم
کو دگر تاب شکیبایی

ملال جان از تو جویم ، غم دل را با تو گویم ... با تو گویم

 


چند وقتی بود که داشتم کتابی میخوندم با اسم "کوری " ، کتاب از یه نویسنده است بنام خوزه یا حالا ژوزه ساراماگو که حتی سال 1998 جایزه نوبل هم برده .

کتاب نوشته گیرایی داره که به نظرم این موضوع خیلی مهمه، یه فرق دیگه هم که تو این کتاب دیدم و خیلی ازش خوشم اومد اینه که نویسنده لابلای داستانش با خواننده سر موضوعاتی که پیش میاد حرف میزنه ؛ انگار که داری یه داستان میشنوی نه اینکه میخونی ، خلاصه از این نظر که خیلی برام جالب بود .

ولی خود داستان هم چیز عجیبی بود با اینکه همش داستانه اما میترسی از اینکه یه روزی به نوعی گرفتار این کابوس وحشتناک بشی ؛ تصور اینکه یه روز چشم باز کنی و ببینی آدمهای دور و برت دارن هی روز به روز بیشتر و بیشتر کور میشن (کور از همه لحاظ)خیلی برام وحشتناک بود ...

به خاطر کتاب ازت یه دنیا ممنون ...

* ساده بگویم ، نگاه زاده علاقه است ...
اگر دو چشم روشن عشق به تو نگاه کند ، دیگر تو ازآن خود نیستی ...
گوشه گوشه این دل خراب ، سرشار از عطر نگاه توست ...