یالان دنیا، یالان دنیا، یالان دنیا ....


ماهور ... مُرد ، از بس که جان ندارد ......

 


یارب از ابر هدایت برسان بارانی
پیشتر زان چو غباری زمیان برخیزم ....

 


می دونی ؟ به نظرم یه نکته مهم زندگی مشترک اینکه که زمانی که چیزی تو دلته که نمی تونی به کس دیگه ای بگی ،به طرف مقابلت بگی تا حتی اگه شده فقط با گوش کردن، هم خیالت راحت بشه و هم به آرامش برسی ... کسی که با بودن در کنارش به چنان آرامشی برسی که خودت هم کف کنی ! و دیگه برید تا ......... اونور ابرا

لمس خوشبختی آسونه اما به شرطی که راهشو بلد باشی ...

 



تو بمان با من ،تنها تو بمان

جای مهتاب به تاریکی شبها تو بتاب

من فدای تو به جای همه گلها تو بخند .....

 







بیا کنارم سرو ناز بی تاب
بیا کنارم زیر طاق مهتاب
عطش ببازیم به نسیم دریا
غزل برقصیم تا طلوع فردا
بیا کنارم ساقه ی بهاره
رو فرش برگ و پولک ستاره
خمار شعرم می شکنه پیش تو
عجب شرابی نفس تو داره
گل بهارم در انتظارم ،حریق سبزی بیا کنارم
تن حریرت جوی عطر جاری
صدای گرمت غیرت قناری
بذار بگیرم مثل تور دریا
تو رو در آغوش ، ماهی فراری

بیا کنارم سرو ناز بی تاب
بیا کنارم زیر طاق مهتاب
عطش ببازیم به نسیم دریا
غزل برقصیم تا طلوع فردا
گل بهارم در انتظارم ،حریق سبزی بیا کنارم
اگه بدونن ابر و باد و بارون
چه دلنوازه این شب مهربون
هجوم می آرن روی چرت کوچه
صدای شهر رو می برن آسمون
غروب گذشت و شب رسید به نیمه
تب تو می خواد گل سرخ هیمه
بگو بخوابن همه اهل دنیا
هنوز یه نیمه مونده از شب ما

گل بهارم در انتظارم ،حریق سبزی بیا کنارم

گل بهارم در انتظارم ،حریق سبزی بیا کنارم
...
......

 


بعضی آدمها هستن که وقتی یه موضوع ناراحت کننده ای (نه برای خودشون بلکه برای دیگران و یا اطرافیانشون) پیش میاد نه تنها تو روح و روانشون بلکه تو تمام اعمال و رفتارشون اون ناراحتی نمود پیدا می کنه .از اون طرف اونوقت وقتی یکی باهاشون صحبت می کنه و می خواد که از این موضوعه ناراحت نباشن چون بی حوصله هم هستن فکر می کنن که تو اونا رو درک نمی کنی !می دونین چیه ؟ اصلا بذارین یه کم روشن تر بگم ... من کار بعضی از این زنهای به اصطلاح فمنیست رو اصلا قبول ندارم چون می خوان که با زور یه چیزی رو که حالا حقشون هم هست به کرسی بشونن و به اصطلاح میخوان بگن که ما می تونیم این کارو بکنیم ،غافل از اینکه این همون از اونور بوم افتادنه .
اصلا یه چیز دیگه ... تعصب به خودیِ خود بده ،حالا می خواد تعصب به این باشه که زن حق نداره هیچ کاری بکنه و باید از شوهرش ،پدرش و یا حتی برادرش اجازه ی کاری رو بگیره و یا برعکس بخواد کاری رو انجام بده که بگه من هرکاری می کنم به خودم مربوطه چون من هم یه انسانم و فکر دارم و از این حرفها .الان یاد اون حکایت ِ مردی افتادم که رفته بود تو یه کشتی و داشت اون قسمتی رو که نشسته بود سوراخ می کرد و توجیهش هم این بود که جای خودمه و به کسی مربوط نیست .نمی خوام بگم فقط در مورد خانومها این موضوع صدق می کنه ها ! آقایون هم همینطور ... وقتی قراره توی یه زندگی مشترک و یا حتی توی یه خونواده هرکسی ساز خودش رو بزنه دیگه چه احتیاجی به تشکیل خونواده دادنه ! حالا اگه یکی پیدا بشه که بخواد فقط به خاطر دهن کجی کردن به این قوانین ناقص یه کاری رو انجام بده نتیجه اش چیزی نمی شه جز این که بصورت طوطی وار و از سر یه تقلید کورکورانه کاری رو کرده که به نظر من نه تنها نتیجه ی مثبتی برای خودش بلکه برای اطرافیان و همون خواهر و مادر و دخترش هم نداره ؛چون هیچ تفکر قوی ای پشت این حرکت نیست ... من خیلی حرف راجع به این موضوع دارم ... می دونی ... این روزا دیگه دوره زمونه ی دهن کجی و لج و لج بازی کردن نیست ،باید با هرکسی به زبون خودش حرف زد و باهاش همونجوری رفتار کرد که اون رفتار می کنه اگه قرار باشه با کسی که با زور حرف می زنه و دائم می خواد لج کنه با زبون منطق رفتار کنی به جایی نمی رسی و برعکس اگه کسی منطقی بود و رفتار خوبی داشت لج و لجبازی کردن و غیرمنصفانه باهاش رفتار کردن اصلا راه درستی نیست .درسته، هیچ تضمینی نیست که فردایِ روز دخترت، مادرت، خواهرت، دوستت و ساير دخترکها و زنهاي شهرت و کشورت تاوان اين ناعدالتي ها رو و اين تبعيضهاي فاحش رو ندَن ؛ ولی باورکن که با این جور رفتار کردنها و ناراحت شدنها و نادیده گرفتن خیلی از چیزا هیچ چیزی درست نمی شه که هیچ شاید نتیجه ی معکوسی هم برات داشته باشه.
من احساس همه ی خانمها و حتی آقایونی که با خوندن همین قانون مدنی و دیدن این همه تبعیض دلشون به درد می آد رو درک می کنم ،اما دوتا مسئله ی کاملا مختلف (حداقل) دو تا راه حل کاملا مختلف داره که هیچ ربطی هم به هم ندارن .من دوست دارم اگه کاری انجام میشه از روی فکر باشه نه اینکه به خاطر لج بازی و یا کورکورانه تقلید کردن از روی دست دیگرون باشه .هرموقع یه همچین چیزی می بینم بی اختیار یاد کتاب مزرعه حیوانات و شخصیتهاش می افتم ،درسته همون گوسفندها رو می گم که فقط بهشون یاد داده بودن که موقع سخنرانی اون خوکه که بیشتر از بقیه می فهمید چطور سر و صدا راه بندازن و ... چند وقت پیش تو وبلاگستان یه بحثی پیش اومده بود به اسم هفت شین ازدواج؛ ظاهرش خیلی قشنگ و مدرن بود اما به نظر من اگه یه روز قرار باشه که دونفر بخوان به یکی از اون بحثها برسن-مثلا همون مورد اولش- (و صد البته به همون قوانین ناعادلانه ای که تو قانون مدنی هم هست) دیگه فاتحه ی زندگی مشترک خونده است و همون بهتر که همچین زندگی ای نباشه تا قرار بر این باشه که چه مرد و چه زن هرموقع که دلشون خواست حتی بدون دلیل بتونن از همدیگه طلاق بگیرن ... همون تبصره هایی که فکر می کنی نتیجه ی دوندگی و تلاش زنهای کشورت به حق مشروعشونه درخواستهایی نیست جز بغض فرو خورده ی چندین و چند ساله ی کسایی که معلوم نیست تو زندگیشون طعم محبت، آرامش ،امنیت و مهمتر از همه رفاقت رو چشیده باشن یا نه ...
من فقط خواهشم اینه که قبل از هرکاری فکر کنی، فکر نمی کنم درخواست بزرگی باشه چون نتیجه اش مستقیما و در وهله ی اول به خودت بر می گرده و در نهایت به اطرافیانت ...
اونایی که می خوان نظر بدن اما فیلتره می تونن رو لینک تاریخ کلیک کنن و تو اون یکی سیستم نظر بدن تا ببینیم این آقا فیلتریه کی میخواد فیلترش رو برداره !