حالشو دارید یه موسیقی با سه تار و پیانو گوش کنید ؟....
پس لطفا اسپیکرهاتونو روشن کنید ...






For download

سه تار : امیر حسین سام

پیانو : سینا جهان آبادی

Labels:

 



... خوب ، بالاخره سال 85 هم با همه ی خوبی ها و بدی هاش تموم شد و سال 86 از راه رسید ... سالی که گذشت شاید فقط از نظر زمانی یک سال حساب بشه اما انگاری به کوله بار تجربه ام چندین و چند سال اضافه کرد که از این بابت می تونم بگم برام سال بدی نبود .چیزایی رو فهمیدم که شاید دونستنشون برام خیلی مهم بودن ، چیزایی که با اینکه دور و برت هر روز و هر روز دارن تکرار می شن اما به چشم نمیان ...
تو این سال به لطف خدا دست به کار بزرگی زدم که فقط اونایی که این کاره ان می فهمن چی دارم می گم !خونه ی پدریم رو کوبیدیم و ساختیم و اگه خدا بخواد تا نهایتا یکی دو ماه دیگه به بهره برداری می رسه ...لذتی که از انجام این کار به من رسیده رو نمی تونم هیچ جوره بیان کنم چون خوشحال کردن و خوشحال دیدن پدر و مادرم و خونواده ام برام خیلی لذت بخشه ... شاید باورت نشه اما همینجوری گاهگاهی می رم و توی خونه یه چرخی می زنم و از پله هاش بالا و پایین می رم و این کار اونقدر منو سرمست و خوشحال می کنه که حد نداره... دیگه دیگه اینکه ... آهان ! رفتم مرکز آموزش حسابداران خبره و برای دوره ی ACCA ثبت نام کردم ،قرار شده که دوره هاش از اردی بهشت ماه شروع بشه ؛ البته اینطوری می شه گفت که با یه تیر دارم دوتا نشون رو می زنم چون هم باید سطح زبانم رو به اون سطحی برسونم که برای شرکت تو کلاسها که به زبون انگلیسی برگزار می شه و هم اینکه برای هدف نهایی که گرفتن مدرک ACCA هست یه قدم نزدیکتر می شم ... بقیه ی چیزها هم که کماکان به جای خودشون باقی هستن و فکر کنم تنها چیزهایی که ازشون تو این یه سال تو وبلاگم ننوشته بودم همین ها بوده .
....
......
خوب ! این هم از روز اول سال نو ! امیدوارم که هر کسی که از این دور و برا رد می شه سال خوبی رو پشت سر بذاره ... جوری که وقتی به آخرش رسید و داشت به گذشته اش نگاه می کرد یه لبخند خوشگل گوشه ی لبش بشینه و از یاد آوری روزای گذشته لذت ببره .

تو سال جدید برای همگیمون آرزوی موفقیت و شادکامی می کنم ...

* عکس ،مربوط به یکی از کاشیهای آشپزخونه امونه ...

 


* شاعر می دونی چی میگه ؟
....
......
آروم بگیر ، دل بی طاقت ...
دیوونه ام نکن دل بی طاقت ....

 


ما بسی کوشیده ایم ،که از دهلیز بی روزن خویش
دریچه ای به دنیا بگشاییم ....

دریغا که در روزگار ما کودکان مرده به دنیا می آیند .....


* الان چند روزه که فیلم میم مثل مادر ملاقلی پور رو گرفتم ولی اصلا دست و دلم به دیدنش نمی ره .... می دونی چرا ؟ آره ... حدست کاملا درسته ...
--- تبصره ! دیدن فیلم ایرانی فعلا تعطیل !

** مثلا 23 اسفنده ! از عید انگار فقط شلوغیهاش مال ماست و عجله برای اینکه کارهامون نصفه کاره به اون ور سال نیافته(برای اینکه آقایون و خانومهای محترمی که باید کارهامون رو راه بندازن یا میرن مرخصی یا اینکه به هوای شب عید کار انجام نمی دن !) .... که متاسفانه یکی دو تاش براشون این اتفاق افتاد

*** چند روز پیش برای دوشنبه سوری (1)رفته بودیم باغ یکی از اعضای انجمن نمی دونم چرا یه حسی اون اولاش بهم می گفت که شما هم هستین ... حتی وقتی که سوار مینی بوس شدیم و رفتیم و رسیدیم با اضافه شدن مهمونها فکر می کردم ازتون خبری می شه ... اما نشد ... به هر حال می خواستم بگم یه خانوم محترمی به اسم سرکار خانوم عمرانی (که جدا من ارادت خاصی نسبت به ایشون دارم)هم تو جمع ما بود که برای اولین بار بعد این همه مدت شروع کرد آواز خوندن ...و چقدر هم قشنگ می خوند ... هم صداش قشنگ بود و هم راستش با اینکه پیشنهاد خوندن آواز رو دور آتیش خود من دادم بعد خوندن ایشون دیگه همه چی رو تعطیل کردیم و به خودمون اجازه ندادیم تا ما هم بخوایم بخونیم .... - شاید هم پا نداشتم - ... خلاصه اگه از ایشون تونستم اجازه بگیرم صداشونو حتما اینجا میذارم :)

تا بعد ...

----------------------------------------------------------
(1)درسته ! دوشنبه سوری رفته بودیم به خاطر اینکه احتمال می دادیم فرداش نشه جایی رفت ! البته احتمال که چه عرض کنم واقعا نمی شد جایی رفت ....
(2)! یه خانوم دیگه هم اونجا بودن که خوب ایشون زرتشتی هستن و برامون گفتن که پریدن از روی آتیش خوب نیست ! و اینو وقتی که عربها حمله کردن و ایران رو تسخیر کردن چون می خواستن به آتیش بی اجترامی بشه باب کردن و تنها فحشی هم که ایرانی های اون زمون تونستن به آتیش بدن همین سرخی تو از من و زردی من از تو و در همین حد و اندازه بوده ...البته می گفتن که یه جشن دیگه هست به اسم جشن سده که توی اون مراسم آتیش روشن می کنن و دروش جمع می شن و از این چیزا که اتفاقا امسال به خاطر همزمانیش با عاشورا برگزار نشد ....

 



....
Yes, I am falling... how much longer till I hit the ground?
I can't tell you why I'm breaking down.
....
......




..Lost control..


Labels:

 


....
بدون هیچ توضیح اضافه ای ....


300 the movie

 






..Vas..



هر کی که این آهنگو* گوش نده ! ....

* in the garden of souls --- vas

Labels:

 



فيلم نامه شب های روشن --- سعيد عقيقی"

دختر : چه سربالايی سختی .. باز خوبه آدم مطمئنه يکی منتظرش هس .. وگرنه به چه عشقی اين سربالايی رو میره بالا ؟
استاد : وقتی هم مطمئنی کسی منتظرت نيست ، راحت می ری بالا .
دختر : پس به نظرت چرا من سخت می رم بالا ؟
استاد : برای اين که مطمئن نيستی ، مرددی .
.....
استاد : فکر نمی کنی آدم ها واسه مخفی کردن احساس شون دليل دارن ؟
دختر : همين دليل شون از هم دورشون می کنه ...
.....



* عکس تزیینی است !!!!!!

 







......

در اين جهان
غاری برای جنون نمانده است. *
* گراناز موسوی

Labels: ,