ما بسی کوشیده ایم ،که از دهلیز بی روزن خویش
دریچه ای به دنیا بگشاییم ....

دریغا که در روزگار ما کودکان مرده به دنیا می آیند .....


* الان چند روزه که فیلم میم مثل مادر ملاقلی پور رو گرفتم ولی اصلا دست و دلم به دیدنش نمی ره .... می دونی چرا ؟ آره ... حدست کاملا درسته ...
--- تبصره ! دیدن فیلم ایرانی فعلا تعطیل !

** مثلا 23 اسفنده ! از عید انگار فقط شلوغیهاش مال ماست و عجله برای اینکه کارهامون نصفه کاره به اون ور سال نیافته(برای اینکه آقایون و خانومهای محترمی که باید کارهامون رو راه بندازن یا میرن مرخصی یا اینکه به هوای شب عید کار انجام نمی دن !) .... که متاسفانه یکی دو تاش براشون این اتفاق افتاد

*** چند روز پیش برای دوشنبه سوری (1)رفته بودیم باغ یکی از اعضای انجمن نمی دونم چرا یه حسی اون اولاش بهم می گفت که شما هم هستین ... حتی وقتی که سوار مینی بوس شدیم و رفتیم و رسیدیم با اضافه شدن مهمونها فکر می کردم ازتون خبری می شه ... اما نشد ... به هر حال می خواستم بگم یه خانوم محترمی به اسم سرکار خانوم عمرانی (که جدا من ارادت خاصی نسبت به ایشون دارم)هم تو جمع ما بود که برای اولین بار بعد این همه مدت شروع کرد آواز خوندن ...و چقدر هم قشنگ می خوند ... هم صداش قشنگ بود و هم راستش با اینکه پیشنهاد خوندن آواز رو دور آتیش خود من دادم بعد خوندن ایشون دیگه همه چی رو تعطیل کردیم و به خودمون اجازه ندادیم تا ما هم بخوایم بخونیم .... - شاید هم پا نداشتم - ... خلاصه اگه از ایشون تونستم اجازه بگیرم صداشونو حتما اینجا میذارم :)

تا بعد ...

----------------------------------------------------------
(1)درسته ! دوشنبه سوری رفته بودیم به خاطر اینکه احتمال می دادیم فرداش نشه جایی رفت ! البته احتمال که چه عرض کنم واقعا نمی شد جایی رفت ....
(2)! یه خانوم دیگه هم اونجا بودن که خوب ایشون زرتشتی هستن و برامون گفتن که پریدن از روی آتیش خوب نیست ! و اینو وقتی که عربها حمله کردن و ایران رو تسخیر کردن چون می خواستن به آتیش بی اجترامی بشه باب کردن و تنها فحشی هم که ایرانی های اون زمون تونستن به آتیش بدن همین سرخی تو از من و زردی من از تو و در همین حد و اندازه بوده ...البته می گفتن که یه جشن دیگه هست به اسم جشن سده که توی اون مراسم آتیش روشن می کنن و دروش جمع می شن و از این چیزا که اتفاقا امسال به خاطر همزمانیش با عاشورا برگزار نشد ....