... خوب ، بالاخره سال 85 هم با همه ی خوبی ها و بدی هاش تموم شد و سال 86 از راه رسید ... سالی که گذشت شاید فقط از نظر زمانی یک سال حساب بشه اما انگاری به کوله بار تجربه ام چندین و چند سال اضافه کرد که از این بابت می تونم بگم برام سال بدی نبود .چیزایی رو فهمیدم که شاید دونستنشون برام خیلی مهم بودن ، چیزایی که با اینکه دور و برت هر روز و هر روز دارن تکرار می شن اما به چشم نمیان ...
تو این سال به لطف خدا دست به کار بزرگی زدم که فقط اونایی که این کاره ان می فهمن چی دارم می گم !خونه ی پدریم رو کوبیدیم و ساختیم و اگه خدا بخواد تا نهایتا یکی دو ماه دیگه به بهره برداری می رسه ...لذتی که از انجام این کار به من رسیده رو نمی تونم هیچ جوره بیان کنم چون خوشحال کردن و خوشحال دیدن پدر و مادرم و خونواده ام برام خیلی لذت بخشه ... شاید باورت نشه اما همینجوری گاهگاهی می رم و توی خونه یه چرخی می زنم و از پله هاش بالا و پایین می رم و این کار اونقدر منو سرمست و خوشحال می کنه که حد نداره... دیگه دیگه اینکه ... آهان ! رفتم مرکز آموزش حسابداران خبره و برای دوره ی ACCA ثبت نام کردم ،قرار شده که دوره هاش از اردی بهشت ماه شروع بشه ؛ البته اینطوری می شه گفت که با یه تیر دارم دوتا نشون رو می زنم چون هم باید سطح زبانم رو به اون سطحی برسونم که برای شرکت تو کلاسها که به زبون انگلیسی برگزار می شه و هم اینکه برای هدف نهایی که گرفتن مدرک ACCA هست یه قدم نزدیکتر می شم ... بقیه ی چیزها هم که کماکان به جای خودشون باقی هستن و فکر کنم تنها چیزهایی که ازشون تو این یه سال تو وبلاگم ننوشته بودم همین ها بوده .
....
......
خوب ! این هم از روز اول سال نو ! امیدوارم که هر کسی که از این دور و برا رد می شه سال خوبی رو پشت سر بذاره ... جوری که وقتی به آخرش رسید و داشت به گذشته اش نگاه می کرد یه لبخند خوشگل گوشه ی لبش بشینه و از یاد آوری روزای گذشته لذت ببره .

تو سال جدید برای همگیمون آرزوی موفقیت و شادکامی می کنم ...

* عکس ،مربوط به یکی از کاشیهای آشپزخونه امونه ...