اینقدر این چند وقت افکارم پریشونه که حد نداره ، از یه طرف کارهای مربوط به خود خونه از یه طرف هم ریخت و پاش های مربوط به جابجایی ...فقط تنها نکته مثبت این چند وقت دیدار روز جمعه بود که چی بگم بعد از اون روز دیگه حتی دست و دلم به سر کار رفتن هم نمیخوره ؛ انگار بی قراریم بیشتر شده .....

ای تو تنها خوب دنیا ! بی تو من تنهاترینم ...
با تو مثل یک ستاره ؛ بی تو من خاک زمینم ... بی تو من خاک زمینم !
میخوام از دست تو گهواره بسازم ...سر بذارم روی دستات ، به سعادتم بنازم !
میخوام اون چشمای دریاییتو آیینه کنم ...با نگاهت توی چشمام ، دردمو تازه کنم !
تو که نیستی دنیا تاریکه برای دل خسته ام ...
بی تو من تنهای تنهام ... دل به خلوت تو بسته ام ...
ای تو تنها خوب دنیا ! بی تو من تنهاترینم ...
با تو مثل یک ستاره ؛ بی تو من خاک زمینم ... بی تو من خاک زمینم !
....
.....

 


روشنترین آیینه ام ،ای بهترین ترانه ام
ای تکیه گاه گریه ام ، گریه بی بهانه ام

ابریشم نوازشی ، باران خوب قصه ها
ای از تبار عاطفه ، دریای تلخ غصه ها

روشنتر از ستاره ای ، در شام تار بی کسی
گل می دهد در دست تو ، شاخه سبز اطلسی

من از حضور سبز تو با بوی گل هم خانه ام
با من بگو از غصه ات بگذار سر بر شانه ام

بانوی خوب شعر من ، ای بهترین الماسها
ای خنده های روشنت ، آواز خوب یاسها

ای کوه ساکت و صبور ، ای گریه ات بغض زمین
از پشت اشک آینه باغ بهارم را ببین
.......
........

 

 


listen to the falling rain
listen to it fall

and with every drop of rain
you know i love you more

let it rains all night long
let my love for you go strong

as long as we're together
who cares about the weather

listen to the falling rain
listen to it fall

and with every drop of rain
i can hear you call

call my name right of loud
i can hear above the clouds

and i'm here among the puddles
you and i together huddle

listen to the falling rain
listen to the rain
.........................................
.........

 


از کارم یه جورایی خیلی راضیم چون همش با آدمهای مختلف سر و کار داریم . به همین خاطره که هر وقت جایی می ریم و پای صحبت افراد مختلف میشینیم کلی تجربه از لابلای حرفهای اونا میشه پیدا کرد ...
تجربه های آدمها از چیزای مختلف و یا حسهای متفاوتشون از پیشامدهای مختلف خیلی جالب و شنیدنیه .مثلا امروز یکیشون در جواب سئوالی که سال 83 برای شما چه جور سالی بود در جواب گفت : با این که تو این سال پدرم فوت کرد ، اما سال خوبی بود ، چون پدرم اول سکته کرد و نصف بدنش لمس شد بعد سه روز فوت کرد ! اما میتونست این اتفاق نیفته بنابراین هم سال 83 برامون سال بدی میشد و هم امسال ؛ میدونی می گفت اگه اتفاقاتی رو که دور و برت میفته مشیت الهی بدونی هیچ موقع نه از اتفاقات بد زندگیت سرخورده می شی و نه به اتفاقات خوب مغرور !خوب شاید من خودم با این حرفها صد در صد موافق نباشم چون معتقدم انسانها تو سرنوشتشون تاثیرگذارن، اما به قول خودش میگفت من اینجوری از تک تک لحظات زندگیم لذت می برم و به نظر من این خودش یه نعمته که هر کسی تو زندگیش نمی تونه اینو تجربه کنه ...

 


نمي دونم خوشيهاي مردم فرق كرده يا از اولش هم همينجوري بوده و من نمي دونستم !ولي به هر حال اگه وضع اينجوري باشه كه ... .... كسي كه دل خوشيش به اين باشه كه بره اونور آب تا بشينه تو كاباره و به ياد اونايي كه نيستن به قول خودش تا خرخره مي بزنه و بعدش هم 200 دلار بابت چند ساعت ناقابل خرج كنه .....!

احمق تو نمي فهمي ! مگه آدم چند بار مي تونه بره ممالك خارجه و دستش به اين چيزا برسه !!!!!