از کارم یه جورایی خیلی راضیم چون همش با آدمهای مختلف سر و کار داریم . به همین خاطره که هر وقت جایی می ریم و پای صحبت افراد مختلف میشینیم کلی تجربه از لابلای حرفهای اونا میشه پیدا کرد ...
تجربه های آدمها از چیزای مختلف و یا حسهای متفاوتشون از پیشامدهای مختلف خیلی جالب و شنیدنیه .مثلا امروز یکیشون در جواب سئوالی که سال 83 برای شما چه جور سالی بود در جواب گفت : با این که تو این سال پدرم فوت کرد ، اما سال خوبی بود ، چون پدرم اول سکته کرد و نصف بدنش لمس شد بعد سه روز فوت کرد ! اما میتونست این اتفاق نیفته بنابراین هم سال 83 برامون سال بدی میشد و هم امسال ؛ میدونی می گفت اگه اتفاقاتی رو که دور و برت میفته مشیت الهی بدونی هیچ موقع نه از اتفاقات بد زندگیت سرخورده می شی و نه به اتفاقات خوب مغرور !خوب شاید من خودم با این حرفها صد در صد موافق نباشم چون معتقدم انسانها تو سرنوشتشون تاثیرگذارن، اما به قول خودش میگفت من اینجوری از تک تک لحظات زندگیم لذت می برم و به نظر من این خودش یه نعمته که هر کسی تو زندگیش نمی تونه اینو تجربه کنه ...