اینقدر این چند وقت افکارم پریشونه که حد نداره ، از یه طرف کارهای مربوط به خود خونه از یه طرف هم ریخت و پاش های مربوط به جابجایی ...فقط تنها نکته مثبت این چند وقت دیدار روز جمعه بود که چی بگم بعد از اون روز دیگه حتی دست و دلم به سر کار رفتن هم نمیخوره ؛ انگار بی قراریم بیشتر شده .....

ای تو تنها خوب دنیا ! بی تو من تنهاترینم ...
با تو مثل یک ستاره ؛ بی تو من خاک زمینم ... بی تو من خاک زمینم !
میخوام از دست تو گهواره بسازم ...سر بذارم روی دستات ، به سعادتم بنازم !
میخوام اون چشمای دریاییتو آیینه کنم ...با نگاهت توی چشمام ، دردمو تازه کنم !
تو که نیستی دنیا تاریکه برای دل خسته ام ...
بی تو من تنهای تنهام ... دل به خلوت تو بسته ام ...
ای تو تنها خوب دنیا ! بی تو من تنهاترینم ...
با تو مثل یک ستاره ؛ بی تو من خاک زمینم ... بی تو من خاک زمینم !
....
.....