* الان چند وقتیه که نزدیک ساعت 9 شب برنامه ای از شبکه تهران پخش می شه به نام شب شیشه ای که با نوع اجراش و پرسش وپاسخ با مهمونهاش کلی طرفدار پیدا کرده ... راستش چیزی که برام جالب بوده اینه که تو این برنامه دقیقا می شه هرکسی رو از نحوه ی صحبت کردنش و دانشش نسبت به موضوعات خاص و شاید حتی مهمتر از اون بینشش ،شناخت .به جرات می خوام بگم که خود من از بابت برنامه امشب که مهمونشون بهرام رادان بود کلی لذت بردم و نظرم کلی نسبت به بهرام رادانی که تا به حال یه جور دیگه در موردش فکر می کردم*عوض شد و باعث شد که توی دیدم نسبت به شخص ایشون یه تجدید نظر حسابی بکنم و بهشون بابت شخصیت محترمشون تبریک بگم .

** دو سه شب پیش داشتم با مهشید ،دختر کوچولوی یکی از دوستام توی پارک سر کوچه امون بدمینتون بازی می کردم ... نوع بازی کردنش ، ژست گرفتنهاش ، ناراحت شدناش و ... منو یاد دختر دایی سحر می انداخت که اونقدر قشنگ بازی می کرد ! که ما کلی شیفته ی بازی ایشون شده بودیم ... یادش به خیر ...
آخ که چه روزگاری بود ... گذشته های کودکی .......

---
* راستش من همیشه فکر می کردم که بهرام رادان بخاطر رنگ چشمهاش وارد سینما شده ... !