... تقریبا دوسال پیش بود که با وبلاگ آشنا شدم ، از وبلاگ حسین درخشان شروع شده بود و با وبلاگهای دیگه مثل وبگرد و ندا و آیدا و خورشید خانوم و احسان و خیلی های دیگه ادامه پیدا کرده بود .
دیگه خوندن مطالب اینا جزیی از زندگی روزمره ام شده بود تا اینکه باز هم تقریبا یکسال پیش من هم شروع کردم به نوشتن . البته از همون اول قصدم فقط کار با محیط وبلاگ بود نه خود نوشتن ، چون از کدهای HTML و این جور چیزا خوشم میاد و کلا کار با اونا رو دوست دارم .
اما خوب بالاخره هر از گاهی چیزایی هم می نوشتم (اتفاقاتی که برام می افتاد یا چیزایی که برام جالب بود) ولی کلا از اینکه یه همچین جایی رو داشتم که میتونستم نظراتم رو در مورد هر چیزی که دلم میخواست یا نمی خواست بنویسم ، یا اینکه بتونم آهنگهایی رو توی این جا بذارم ، بد نبود .
من تو این مدت خیلی چیزا یاد گرفتم ، خیلی . از تجربیات دیگرون ، از نظراتشون ، از وسعت دیدشون ، از عقایدشون و بالاخره از خیلی چیزا .از اونایی که قبلا تو دانشگاه با هم بودیم (احمد و محمد و رضا) و یا کسایی که حتی یه بار هم ندیدمشون اما از رو نوشته هاشون میشه فهمید چه تیپ آدمهایی هستن .
خلاصه اینکه میخوام بگم دیگه اتفاق خاصی هم برام نیفتاده که بخوام اونو بنویسم و یا اینکه دیگه حال نوشتن خیلی چیزا رو ندارم .
به هر حال شاید این آخرین چیزی باشه که اینجا مینویسم ، اما مطمئنم که همه اون جاهایی رو که قبلا میخوندم رو باز هم میخونم .