سنگ رودخانه ام
آب از سرم گذشته
روی برگهای جداشده ی تقویم
صدف پیچ پیچم
دریای های و هوی
پشت سرم
و فریادی که مرا برد
هنوز توی گوشم هست
بوته ی پاییزم
ریخته ام روی زمین و نیمه ی دیگرم
دل داده به خاک *
.....
......
* گراناز موسوی - پابرهنه تا صبحLabels: poem
|