گروه کوچیک سه چهار نفره ای هستیم که قرار گذاشتیم هر جمعه به کوه بریم و از اونجایی که یکی از دوستانمون خوار و بار فروشی داره یه توفیق اجباری شده برامون که صبح خیلی زود از خواب بلند شیم تا بتونیم هم به برنامه امون برسیم و هم اینکه اون دوستمون از کارهاش عقب نیافته ؛طوریکه بعد از رسیدن به پلنگ چال و یه نیم ساعتی استراحت کردن تقریبا ساعت نه یا نه و نیم به محل بر می گردیم .... با اومدن ماه رمضون این برنامه خودبخود کنسل شد اما دوباره امروز شروع کردیم و بعد از پنج هفته دوباره به درکه رفتیم ...
جالب اینجا بود که تو راه برگشت به دوستانی برخوردم که خیلی وقت بود ندیده بودمشون ! اما خدا رو شکر همگی سرحال بودن و داشتن از سر و کول همدیگه بالا می رفتن ....
خلاصه که سعادتی بود تا باهاشون چند کلمه ای گپ بزنم و یه چند تا عکس هم بندازم ...

* یه چیزو می دونی ...خوشحالی آدمها خیلی مهمه ... اینکه کسی رو ببینی که مدتهای مدیدی اونو با یه تیپ و قیافه ی درهم و گرفته متصور بودی و الان ببینی که از خوشحالی رو زمین بند نمیشه خیلی خوشحال کننده است :) فقط همین !