......

.....

... نمی دونم کی اونایی رو که نوشتم رو برات می فرستم و یا اینکه اصلا این کار رو خواهم کرد یا نه ، اما همین قدر بدون که بعد از نوشتنشون کلی آرومتر شدم ...حالا دیگه مثل اون روز اول نیستم که بخوام کارهای محیر العقول انجام بدم ... :) کی میدونه الان تو ذهن من چه خبره ...

بعد از شروع سال نو چند تا چیزو شمردم که از بهترین داشته های من تو این سالهای عمرم بودن ،الان که بهشون فکر می کنم می بینم اونا گنجینه هایی هستن که هر کسی توی عمرشون نمی تونه از اونا داشته باشه ...بعضی ها برای انجام دادن کارهای بزرگ اونقدر کوچیکن که حتی به فکرشون هم نمی رسه که روزی بتونن اون کارو انجام بدن و همیشه تو حسرت انجام دادنش و یا حتی برای یک لحظه لمس کردنش می مونن ...و یه چیز دیگه اینکه هیچ کار خدا بی حکمت نیست ،این که یه چیزی تو زندگیت بهت می ده بخاطر اینه که لیاقتت در همون حد بوده و یا اینکه حتی اگه یکی رو تو زندگیت ازت می گیره بخاطر اینه که هیچ موقع لیاقتشو نداشتی ...

یه چیزو می دونی ؟ آدمها به اندازه توانشون تو این دنیا سعادتمندن ...

یه چیز دیگه هم بگم و برم ...یادته می گفتم احساس می کنم که من تو این دنیا یه رسالتی به عهده ام هست ؟ خوب حالا که بهش فکر می کنم می بینم من در مورد تو رسالتم رو به درستی انجام دادم ...

......

..