من قبلا ها یه موتور گازی (براوو) داشتم که باید کلی اولش گاز میدادم تا اینکه سرعتش تازه به حد نرمال برسه ...
گاهی اوقات وقتی به این سرعت نرمال می رسیدم یه دفعه یه ماشینی ، موتوری یا آدمی میومد جلومو مجبور میشدم ترمز بگیرم و سرعتم رو کلی کم کنم .... اون وقت بود که دوباره همه سعیم رو باید می کردم و کلی از مسیرو باید هن و هن کنان میرفتم تا دوباره موتور به قول خودم دوباره جون بگیره ....
میدونی ! هنوز هم که یادش می افتم کلی از این بابت ناراحت میشم * ....
* علتش ماشینها یا آدمها نبودنا ! من از این ناراحت میشم که چرا یه موتور قوی تر نداشتم ؛ اما با این حال تجربه اون روزا به من یاد داد که در مقابل موتوریها چطور رفتار کنم :)
|