لحظه ديدار
لحظه ديدار نزديكست
باز من ديوانه ام , مستم .
باز ميلرزد دلم , دستم .
باز گوئي در جهان ديگري هستم .
هاي ! نخراشي به غفلت گونه ام را , تيغ !
هاي ! نپريشي صفاي زلفكم را , دست !
و آبرويم را نريزي , دل !
- اي ناخورده مست -
لحظه ديدار نزديك است .
...
|