من اصلا حرفم نمی آد ، چه برسه به نوشتن !
----------
چند وقت پیش رفته بودیم شمال ، مسافرت بدی نبود اما خوب نمی دونم چرا اونجوری که فکر میکردم میتونه منو از این حال و هوای بیحالی در بیاره در نیاورد .
تو محمود آباد هوا خوب و عالی بود ، دریا هم آروم بود . اما اینبار اولین باری بود که اصلا حس تو آب رفتن رو نداشتم ، بماند که بعضی ها هم با این کارم ناراحت شدن .
با اون اتفاقی که موقع برگشتن برامون افتاد خوشحالم که کسی صدمه ندید و خوشحالم که به بقیه خوش گذشته ....
--------------
دیروز بالاخره کارت ماشین و بیمه اش رو هم گرفتم ؛ راستی فردا هم باید برم امتحان شهر . خدا کنه قبول شم چون اصلا حال و حوصله دوباره آموزش دیدن رو ندارم .
همین !