امشب رفت براي خريد عروسي ، يعني فردا مي رسه و ديگه ميرن براي خريد و آزمايشات و خورده كاريهاي ديگه ،
خيلي دلم ميخواست من هم همراهش برم ولي خب ديگه مشكلات كاري و چيزاي ديگه نذاشت كه اينطور بشه .
به هر حال براش آرزوي موفقيت ميكنم .
------
امشب قرار بود توي وبلاگش يه چيز كوتاه بنويسم تا خودش بياد كاملش كنه ، ولي چون از اولش يه قولي به خودم داده بودم تصميم گرفتم اين كار رو بكنم ، اين هر چي هست احساس منه و به هيچ چيز ديگه‌اي ربطي نداره .
در ضمن معلوم هم نيست تا كي پايدار باشه ;)