ديگه علناً فهميده ، حالا هي گير هم ميده كه چرا نمي نويسي !
البته هنوز هم از اين كه من خودم بهش نگفتم ناراضيه !
................
راستي اونهم ديگه بعد از حرف زدن با دكتر و قضيه پيت آتيش ! خيلي فكر كرد .آخرش هم قرار شد به مادرش بگه كه به مادر خانمش تلفن كنه و قضايا يه جورايي رسمي تر بشه .
(بله اين پيت آتيشيه كه همه مردها بايد دورش جمع بشن !).
نكته اين كه امروز به مامانش گفته بالاخره خره رو كي ميفروشين !!!
مباركتون باشه ...