باز امشب پنجشنبه است و موقع دعاي كميل ........
يادش به خير ، بهزاد كه بود با هم ميرفتيم مهديه . از در پشتي ، سرجاي هميشگيمون ، زير همون ميلگرد هاي آويزون از سقف ، همون جلو كه هميشه جا بود ....
اما حالا ! حتي حوصله ندارم بلند شم برم سر كوچه ، چه برسه به مهديه !
الهي و ربي من لي غيرك ؟