خوب به سلامتي آهو هم كه دوباره راه افتاد
..........
آهوان هر چند هم كه چالاك و شيفته باشند اما زخمي مي شوند و در راه مي مانند. نبود ما را سببي نبود جز آنكه پاي راهوارمان زخمي برداشته بود چركين. به روز نخستين دردش را انكار داشتيم و با بازيگوشي دويدن را پي گرفتيم. به روز دوم درد آرام آرام در تنمان رسوخ كرد. روز سوم زخم خونريز و سياه شد. پس گوشه اي نشستيم و پاي بستيم و تيماردار خويش گشتيم تا اين درد نيز بگذرد و زخم بسته شود و پاي قوت دويدن گيرد. روزگاري گذشت بر ما. نبودن و نديدن و نگفتن سخت بود. دل انگار مي پوسد وقتي نگويي و نشنوي اما زخم را بهبود مي بايست اگرنه پاي زخمي بر زمينمان مي انداخت يك بار ديگر.


حالا دوباره قامت راست كرده ايم. درها و پنجره ها را گشوده ايم به روي آفتاب و به سوي دوست. تا از در برسد و ندا سر دهد و آهوان را به نام بخواند. دوباره ايستاده ايم بر درگاه خانه اي كه دوستش مي داريم . ايستاده ايم تا گام برداريم و تيز و چالاك بدويم تا آستان خانه هايتان و از شما با شما بگوييم.


حالا دوباره آمده ايم. ايستاده ايم و مي مانيم. مي مانيم در آستانهُ همهُ خانه هايي كه مي شناسيم و مي شناسيد. مي مانيم چشم انتظار حركت دستي كه به دوستي به سويمان دراز شود و گوش به زنگ پژواك صدايي كه ما را به نام بخواند.
ما با شما هستيم. با ما باشيد.



شوراي نويسندگان آهوي ســه گوش